اولینبار که کتاب نهجالبلاغه را خواند، خیلی از مطالبش را درک نکرد؛ فقط فهمید کتاب پرمغزی است و ارزش دوبارهخواندن را دارد. اینبار که داشت آن را میخواند تصمیم گرفت رواننویسیاش کند تا برایش قابل فهم شود.
حین رواننویسی، وزن و قافیه هم به نوشتهها میداد. این شد که کل کتاب نهجالبلاغه را به نظم درآورد و نام مسیح مسعودکیا بهعنوان نویسنده این منظومه به ثبت رسید. این شهروند محله دانشآموز، تا قبل از این، نه شاعر بوده است، نه کتاب نوشته، ولی حالا کتابش در قفسه کتابخانهها و کتابفروشیها جای دارد.
مسیح مسعودکیا، انباردار و کارگر ساده است. تحصیلات دانشگاهی هم ندارد، ولی حالا در شصتویکسالگی کتابی به چاپ رسانده که به تأیید کارشناسان رسیده است. او تعریف میکند: حدود سال۹۰ خیلی از نظر روحی به هم ریخته بودم. با خودم میگفتم جوانیام رفت و کار تأثیرگذاری انجام ندادم.
در همین حال و هوا بودم که یکی از دوستان، کتاب نهجالبلاغه ترجمه سیدکاظم ارفع را به من هدیه داد. بار اول که آن را خواندم، زیاد درکش نکردم. ولی فهمیدم پندها و نکتههای بسیاری در خودش نهفته دارد؛ بههمیندلیل تصمیم گرفتم دوباره آن را بخوانم و در همین حال برای خودم رواننویسیاش کنم.
مسعودکیا ابتدا که این کار را شروع کرده بود، فقط برای درک بهتر خودش مینوشت، اما وقتی یکیدو تا از دوستانش نوشتههای او را دیدند، خیلی از آن تعریف کردند که این موضوع انگیزهاش را دوچندان کرد.
او میگوید: اولش این برگهها مثل خلاصهنویسی برای خودم بود، ولی وقتی میدیدم دیگران که آن را میخوانند چقدر برایشان جالب است و تعریف میکنند، به کارم حساستر و دقیقتر شدم.
مسعودکیا خطبههای نهجالبلاغه را بهصورت داستانی وزن دار نوشته، طوریکه به گفته خودش حتی برای نوجوانان هم قابل درک است.
این موضوع برای او حدود ۱۰سال زمان برده تا کل نهجالبلاغه را بهصورت نظم درآورده است.
نویسنده این اثر میگوید: شرکتی که در آن کار میکردم در جاده قوچان است. از محل کار که به خانه میآمدم، میرفتم در اتاق و شروع به مطالعه نهجالبلاغه میکردم. برای اینکه بهتر مطالب را درک کنم، نهجالبلاغههای ترجمههای دیگر و حتی دایرهالمعارف میخواندم. حدود دوسال گذشته همه نهجالبلاغه را به نظم نوشته بودم.
آقامسیح سال ۱۴۰۰ روی وانت کار میکرده است. یکی از انتشاراتیها برای جابهجایی بار تماس میگیرد و او به این سرویس میرود. بعد که میبیند طرف ناشر است، ماجرای بهنظمدرآوردن نهجالبلاغه را برایش تعریف میکند؛ او هم میگوید نوشتههایش را ببرند تا ببینند.
خودش تعریف میکند: وقتی آقای نجاری که مدیر آن انتشارات است، نوشتههایم را خواند، خیلی از آن استقبال کرد. به چند نفر از استادان و روحانیون هم نشان داده بود و همه تأییدش کرده بودند. این شد که چاپ کتاب را به من پیشنهاد کرد.
او ابتدا پولی برای چاپ کتاب نداشته، اما حسین اسدیازغدی که مدیر شرکتشان بوده است، متوجه موضوع میشود و مبلغ موردنیاز را به او قرض میدهد تا کتاب را چاپ کند و هر وقت به فروش رفت، پولش را برگرداند. نجاری کارهای گرفتن مجوز و چاپ کتاب را انجام میدهد و هزار نسخه از آن را به چاپ میرساند.
مسعودکیا میگوید: یک روز با چند جلد از کتاب چاپشده به جمعهبازار کتاب در خیابان مدرس رفتم. آنجا فردی ایستاد و پساز ورقزدن کتاب پرسید «نویسنده آن کیست؟» من هم گفتم خودم. گفت «اینجا در شأن این کتاب نیست؛ فردا به دفتر من بیا.»
این فرد، محمد مجتهدی، مدیر بزرگترین کتابخانه تخصصی حضرتعلی (ع) بود، اما مسعودکیا تا قبل از ملاقات او را نمیشناخت.
این نویسنده میگوید: تا فردای آن روز بهشدت ذهنم درگیر حرفش بود که گفته بود «اینجا در شأن این کتاب نیست.» وقتی به محل کارش رفتم و او را شناختم، تازه فهمیدم ایشان درباره حضرتعلی (ع) فعالیت میکند.
بعداز این آشنایی، آقامسیح هشتادنسخه از کتابش را به آستان قدس رضوی اهدا کرد تا ازاینطریق دردسترس علاقهمندان باشد. یکی از کتابفروشهای این نهاد هم مسئولیت فروش آن را برعهده گرفت.
از آن پس کارشناسان آستان قدس رضوی و اداره ارشاد بررسیهای زیادی روی محتوای کتاب انجام دادند که تأییدیههای آن ششماه طول کشید و درنهایت بدون هیچ ایرادی، تأیید شد.
حتی ویراستاری این کتاب را خود مسعودکیا با تلفن همراه انجام داده، اما ارادتی که به حضرت علی (ع) داشته باعث شده است در تمام مراحل نویسندگی و ویراستاری نهایت دقت و توجه را داشته باشد.
آقامسیح گریزی به حال و هوای معنویاش در زمان مطالعه نهجالبلاغه میزند و میگوید: در همه این ۱۰سال هر وقت سراغ نهجالبلاغه رفتم، با وضو بودم. بیشتر مواقع هم در تنهایی کتاب را میخواندم و مینوشتم، بهطوریکه خانوادهام میدانستند وقتی مشغول خواندن نهجالبلاغه هستم، دوست دارم تنها باشم.
ارادت او به حضرتعلی (ع) باعث میشد در زمان مطالعه نهجالبلاغه بارها گریه کند. حتی وقتی با ما درباره آن صحبت میکند، چند بار گریهاش میگیرد و درحالیکه دستش را روی چانهاش میگذارد و بغض صدایش را میلرزاند، میگوید: تنهایی و ظلمی که در حق حضرتعلی (ع) شد، خیلی غمانگیز است.
یکی از خطبههایی که خیلی روی او تأثیر گذاشته، خطبه۱۸۷ است که در آن حضرتعلی (ع) آینده را پیشبینی کرده است.
به نظر مسعودکیا این خطبه خیلی شبیه زندگی امروز ماست و باز درحالیکه بغض گلویش را میفشارد، حسرت میخورد که چرا ما مسلمانان به توصیههای مولایمان گوش نمیکنیم و از خواب غفلت بیدارنمیشویم.
محمد مجتهدی که مدیر جامعترین کتابخانه تخصصی درباره حضرت علی (ع) و حضرتزهرا (س) است، میگوید: حدود ۱۰ نهجالبلاغه منظوم در دست داریم، اما آنچه درباره این نویسنده برایم جالب و ارزشمند بود، این است که قبل از این، سابقه نویسندگی و شاعری نداشته و حتی تحصیلات دانشگاهی ندارد.
او که کتاب منظوم مسعودکیا را مطالعه کرده است، ادامه میدهد: این نویسنده، کارگری ساده است و فقط دلی و با ارادت شخصی، کل نهجالبلاغه را به نظم درآورده که این موضوع برای من خیلی ارزشمند بود.
به نظر او به نظمدرآوردن کل نهجالبلاغه کار آسانی نیست و اینکه این فرد چنین کاری انجام داده است، ارزش معنوی فراوانی دارد.
مجتهدی تأکید میکند: حس و حال درونی مسعودکیا که او را به این سمت کشانده و باعث شده است چندین سال برایش وقت بگذارد، خیلی ارزش دارد و همین مسائل میتواند این کتاب را از سایر کتابهایی که توسط نویسندگان و علمای مشهور نوشته شده است، متمایز کند.
* این گزارش پنجشنبه ۲۳ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۲ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.